نویسنده: مارگارت گالاگر (1)
مترجم: مهرداد وحدتی





 

موقعیت زنانی که در رسانه‌ها کار می‌کنند

توجه به اشتغال زنان در صنایع رسانه‌های گروهی از دو دلمشغولی عمده سرچشمه می‌گیرد. اولی ناشی از علاقه‌ی صرف به توسعه‌ی امکانات اشتغال برای زنان در کلیه سطوح و رفع موانع مشارکت مساوی آنها در تمام رشته‌های فعالیت است. دلمشغولی دوم متکی بر فرض وجود ارتباط میان محصولات رسانه‌ها و تولیدکنندگان این محصولات است؛ معنی این فرض این است که با گشودن درها رسانه‌ها به روی کارکنان زن، تصاویری که باعث نگرانی شده، به تدریج در مقیاسی وسیع رو به بهبودی خواهد گذاشت.
در بسیاری کشورهای در حال توسعه، رسانه‌ها قسمتی از آنچه بخش «صنعتی مدرن» نامیده شده، به شمار می‌روند. در این گونه کشورها تعداد مشاغل در این بخش، اندک است و معمولاً تعداد مردان شاغل در آنها به مراتب بیشتر از زنان می‌باشد. در دنیای پیشرفته نیز مشاغل در صنایع رسانه‌ای تابع تفکیک جنسی قرار گرفته‌اند. این عوامل به علاوه‌ی برخی انواع مشکلات عمومی که در رسانه‌ها وضعی خاص پیدا می‌کنند، مثل تفکیک اشتغال به صورت افقی و عمودی، مسئولیت دوگانه‌ی زنان شاغل، تحصیلات کمتر و نبود آموزش، همبستگی کمتر و ویژگیهای قوانین مدافع حقوق زنان، تعیین کننده‌ی وضع کلی زنان شاغل در رسانه‌هاست.
کمتر کشوری وجود دارد که در آن، نسبت زنان شاغل در صنعت فیلم، رادیو و تلویزیون یا مطبوعات ملی از 30 درصد کارکنان تجاوز کند؛ این مقدار در بیشتر موارد، به مراتب پایین‌تر از این حد است. به عنوان مثال، در رادیو و تلویزیون آمریکا در سال 1977، 30 درصد نیروی کار مراکز شبکه‌ی تلویزیون و نیز ایستگاه‌های این شبکه‌ها را زنان تشکیل می‌دادند. (2) تعداد زنان شاغل در تلویزیون RAI ایتالیا در سال 1975، (3) 20 درصد کارکنان و تعداد زنان شاغل در CBC (4) کانادا در سال 1975، 25 درصد بود. طبق تخمین در سال 1975 در هند 25 درصد مشاغل پخش در اختیار زنان بود. در برخی کشورهای اسکاندیناوی وضع زنان اندکی بهتر است. در سوئد 33 درصد و در نروژ 38 درصد کارکنان شرکتهای رادیو و تلویزیون ملی را زنان تشکیل می‌دهند (ارقام مربوط به سال 1976). از طرف دیگر 6 درصد افراد شاغل در NHK ژاپن زن هستند. (5)
با نگاهی به جایگاه شغلی زنان در این رسانه‌ها معلوم می‌شود که این ارقام جهانی در واقع سرپوشی بر نابرابریهای بزرگ‌تر میان زن و مرد ناشی از تفکیک افقی و عمودی است؛ بدین معنی که زنان در بخش مدیریت معمولاً بیش از 10 درصد مشاغل بالا برای زنان بسیار محدود است؛ گرچه دو سازمان پخش وجود دارد که نسبت زنان تولید کننده در آنها بالاست. این دو سازمان عبارتند از سازمان‌های رادیو تلویزیون سوئد و سنگاپور که در آنها زنان به ترتیب 30 درصد و 38 درصد تولید کنندگان را تشکیل می‌دهند. (6) نکته نیز درست است که زنان از بخشهای مهمی چون امور جاری، سیاست، اقتصاد، نمایش ورزش و سرگرمیهای سبک و بخشهایی که از نظر جلب بیننده مهم محسوب می‌شوند بر کنار بوده، تعدادشان در این بخشها بسیار کم است. به عنوان مثال در سال 1975 در انگلستان اتحادیه‌ی سینماگران، تکنسین‌های تلویزیون و رشته‌های وابسته (ACTT) متوجه شد که اعضای زن اتحادیه عمدتاً (در حاشیه‌ی قسمتهای آموزشی، هنری و تهیه‌ی برنامه برای کودکان» کار می‌کنند و این الگو در جاهای دیگر نیز متداول است. (7) در همه جا تعداد زنان در سطح فنی در سازمانهای تولید فیلم یا قسمتهای پخش بسیار کم است. یک استثنا بر این قاعده، کشور فنلاند است که در آنجا در سال 1978، 20 درصد کارکنان فنی شرکت پخش فنلاند را زنان تشکیل می‌دادند. (8)
در عین حال، مشاغل منشی گری و دفتری تقریباً به طور کامل در تمام سازمانهای رسانه‌ای توسط زنان اشغال شده است. در واقع، وقتی که از «زنان شاغل در رسانه‌ها» صحبت می‌شود، بیشتر زن به عنوان منشی تولید، ماشین نویس و مسئول تداوم فیلمنامه‌ست: در بریتانیا در سال 1975، 100 درصد منشی‌ها و دستیاران تولید عضو ACTT زن بودند. در تایوان در سال 1976 نزدیک به 90 درصد کلیه این کارکنان در سه شبکه تلویزیونی را زنان تشکیل می‌دادند. (9) در سال 1978 کلیه کارکنان مسئول تداوم فیلمنامه‌ها در رادیو و تلویزیون فنلاند زن بودند. در کشورهای دیگر نیز وضع به همین منوال بود. هنگامی که از نظر سطح درآمد و پیشرفت شغلی به این حقایق نگریسته شود، اهمیت آنها بیشتر معلوم خواهد شد. نه تنها حقوق زنان نسبت به مشاغل مردان، از قبیل مشاغل فنی که مردان بر آن مسلطند، کمتر است؛ بلکه این مشاغل همچون «کوچه‌های بن بستی» (10) هستند که در آنها هیچ راه پیشرفتی وجود ندارد.
به طور کلی، زنان شاغل در رسانه‌ها در رشته‌هایی که رقابت در آنها کمتر است نسبتاً موفق هستند؛ البته اگر بتوان چنین چیزی را موفقیت واقعی نامید. در بسیاری از کشورها تلویزیون جاذبه و شأنی خاص دارد و معمولاً رقابت برای کسب شغل در آنجا شدید است. بنابراین تعجبی ندارد که می‌بینیم تعداد زنانی که در رده‌های بالای بخش رادیوی سازمان رادیو و تلویزیون کشورهایی مثل کانادا، آمریکا، بریتانیا و حتی تایوان کار می‌کنند به نسبت بیشتر است. در فرانسه و مصر، ریاست تشکیلات رادیو عملاً با زنان است. رسانه‌های جوامع محلی که بخش رو به رشدی در تشکیلات رسانه‌ای بسیاری از کشورهای در حال توسعه است، به طرزی غیر عادی بر روی زنان باز است و علت این امر نیز جایگاه نسبتاً پایین این بخش در ساختار کلی رسانه‌هاست.

رابطه‌ی میان زنان شاغل در رسانه‌ها و برون داد رسانه‌ها (11)

یافتن مدرکی استوار در تأیید این نظر که تصویری که در رسانه‌ها از زن به دست داده می‌شود در صورتی که خود زنان تولید کننده‌ی این تصویر باشند، فرق می‌کند دشوار است. این امر تا حدودی ناشی از روش تحقیق مورد استفاده در این مورد است. تمرکز شدید تحقیقات بر روی تحلیل محتوا بدان معنا خواهد بود که عملاً هیچ تلاشی جهت مرتبط ساختن تصاویر و ارزشهای مسلط با باورها و نگرشهای کارکنان رسانه‌ها به عمل نیامده است. شماری از تحقیقات پراکنده ثابت کرده‌اند که، به عنوان مثال جهت گیری سردبیران زنِ صفحه‌ی زنان به طور کلی توسط همان علایق سنتی و اولویتهای همکاران مردشان شکل می‌گیرد و قضاوتهای زنان در مورد ارزش خبرها، شبیه مردان است. (12) تحقیق دیگر که به بررسی درک دانشجویان رشته‌ی روزنامه نگاری از خبر پرداخته، به این نتیجه رسیده است که دانشجویان زن همان تصویر کلیشه‌ای از زن را در ذهن می‌پرورند که دانشجویان مرد؛ گر چه خود به سیاست علاقه مند بودند و علاقه‌ای به دلمشغولیهای زنان «سنتی» نداشتند، فکر می‌کردند غیر عادی هستند و زنان «عادی» بیشتر به امور مربوط به خانه داری علاقه مندند. (13)
این نکته نیز حقیقت دارد که نمونه‌های زیادی از زنان تولید کننده، روزنامه نگار یا مدیر یافت می‌شوند که با مطالب ضد زن در ارتباط بوده یا این که مسئول مستقیم آن هستند. به عنوان مثال، تقریباً تمامی سلسله برنامه‌های تلویزیونی ونزوئلا تحت عنوان داستانهای مصور (14) که از نظر جنسی بی‌پرواتر از برنامه‌های دیگر است، توسط زنان نوشته شده بود. (15) این نکته سهل انگارانه را که در برخی گفته‌های مربوط به برون داد رسانه‌ها و سلطه‌ی مردان وجود دارد، نشان می‌دهد. حقیقت این است که بیشتر زنان و مردان چشم اندازهای فرهنگی مشابهی دارند. بنابراین، مسئله تنها باز کردن در به روی استخدام زنان در رسانه‌ها نیست، بلکه در عین حال باید سعی شود که ادراک زنان از خودشان تغییر کرده، اقداماتی علیه نظام ارزشهای فرهنگی که در حال حاضر نه تنها به زنان موقعیتی پائین می‌دهد، بلکه اغلب آنها را از این وضعیت بی‌خبر نگاه می‌دارد، به عمل آید.
مشکل دیگر تمرکز توجه بر روی تک تک کارکنان رسانه‌ها، خواه زن، خواه مرد، این است که در بیشتر موارد، کنترل این کارکنان بر برون داد رسانه‌ها بسیار کمتر از آن است که معمولاً گمان می‌رود. به عنوان مثال، پژوهشهای بسیاری قدرت شبکه‌های تلویزیونی آمریکایی را در اعمال نفوذ بر روالهای ایستگاههای تلویزیونی و برنامه‌های تولیدی شرکتهای مستقل تولید را ثابت کرده است. (16) معلوم شده است که محصول کار روزنامه نگاران از طریق نظام اعطای پاداش و دادن اولویتهای سیاسی به کارفرمایان آنها تعدیل شده است. (17) مطالعات گوناگونی که در مورد کنترل سازمان بر افراد شاغل در رسانه‌ها به عمل آمده، مشکلاتی را که مفسران منفرد در تلاش به منظور نوآوری یا انحراف از هنجارهای سازمانی و قوانین بنیادی با آن مواجه می‌گردند، نشان داده است. (18) به نظر نمی‌رسد که در این زمینه زنان بتوانند درون سازمانهای ارتباطات، آزادی بیشتری از مردان کسب کنند.
در سطحی دیگر، مشکلات ناشی از نظام پیچیده‌ی نگرشها و روشهایی که حرفه‌ای‌گری رسانه‌ها را تشکیل می‌دهد، قرار دارد. برای زنان شاغل در رسانه‌ها مقاومت در برابر افکار و نگرشهای مربوط به موفقیت حرفه‌ای خود دشوار است؛ حتی اگر این افکار موجب تنزل مقام آنها تا حد زنان شنونده گردد. ممکن است باورهای حرفه‌ای موجب کاهش اهمیت زنان و منافع آنان شود - مثلاً برخی موضوعات کم اهمیت و پیش پا افتاده قلمداد شود - ولی احتمال نمی‌شود که زنان دارای جاه طلبی حرفه‌ای از تشکیلات خارج شده خطر شناخته شدن به عنوان گروهی دارای علایق حاشیه‌ای یا [تبدیل شدن به] اقلیت را به جان بخرند.
معیارهای موفقیت توسط مردان تعریف شده و زنان در موقعیتی قرار ندارند که بتوانند قوانین را از نو بسازند.
بدین لحاظ است که به عنوان مثال، طبق یک تحقیق انجام شده، هم زنان و هم مردان شرکت کننده در یک برنامه‌ی گفتگو، به هنگام تهیه‌ی مقدمات برای اجرای برنامه، میهمانان را به اظهار مطالبی در جانبداری از جنس مذکر تشویق می‌کردند. (19) در عین حال، هنجارها و رویه‌های حرفه‌ای با چنان ظرافتی کار می‌کنند که هر نوع تلاش به منظور تفکیک آنها دشوار است. در نتیجه یک تحقیق در مورد تبلیغات که در کانادا انجام شد معلوم گردید که بسیاری از تبلیغات تلویزیونی که در هیئت رسیدگی به داستان یا پیش نویس آگهی کاملاً قابل قبول دانسته شده بود در روایت نهایی از مطلوبیت به مراتب کمتری برخوردار بود. (20) به عبارت دیگر، تعصب در جریان اجرای مفصل پدیدار شد: در بازیگری کلیشه ساز، در لحن صدا، و در «سبک» عمومی [کار]. به طور خلاصه به نظر می‌رسد تا زمانی که «گروهی منتقد» از زنان متعهد در خود رسانه‌ها تشکیل نشود، احتمال مبارزه با ارزشهای فرهنگی و حرفه‌ای که موجب کاستن از مقام زن یا کنار گذاشتن او می‌شود، قابل توجه نخواهد بود.

تأثیر تصاویری که رسانه‌ها از زن به دست می‌دهند.

علی رغم تحقیقات اخیر که بسیاری گمانها در مورد وجود اختلاف روانی میان زنان و مردان را باطل کرده است کلیشه‌های قدیمی در مورد نقش زن و مرد (21) هنوز وجود دارد و به طرزی اساسی نشان می‌دهد راه خود را به درون ادراک زنان و مردان از خودشان و اعمالشان می‌گشاید. به عنوان مثال، محققان استرالیایی به عنوان بخشی از تجربه‌ی برنامه ریزی (علنی) برای ارتباط تلویزیونی، متوجه شدند که در مقایسه با چهار گروه دیگر که مورد سنجش قرار گرفته‌اند، نظرات زنان در مورد جهان بازتابی از بدبینی و ضعف است. (22) با توجه به حضور گسترده‌ی رسانه‌های گروهی در دست کم بسیاری از نقاط جهان، نقش این رسانه‌ها در انتقال این افکار و عقاید مورد پرسش قرار خواهد گرفت. ولی گرچه این گمان که تصویر زن در رسانه‌ها تأثیری منفی بر خودآگاهی و رفتار جنس مؤنث و نیز زندگی اجتماعی به طور کلی دارد، مدارک تجربی برای اثبات آن در کلیه مطالعات انجام شده اندک است. این مشکل اساسی هر پژوهش در مورد رسانه‌هاست و محور اصلی آن، اشکال در ایجاد رابطه‌ی مستقیم و علّی میان قرار گرفتن در معرض رسانه‌ها و تأثیرات خاص آنهاست. فکر می‌کنم، بدون آن که بخواهیم وارد بحث در مورد این مشکلات شویم، باید همواره به خاطر داشته باشیم که همیشه در علوم اجتماعی این بحث وجود داشته است که چه چیزی «مدرک» (23) تلقی می‌شود. در هر حال به خود این اجازه را می‌دهم که این مشکل را از روی مصلحت به کناری گذاشته، به بحث درباره‌ی «معلومات» راجع به تأثیر تصویری که رسانه‌ها از زن به دست می‌دهند،‌ بپردازم.
به عنوان مثال، شماری از تحقیقات تجربی که در ایالات متحد، کانادا و استرالیا صورت گرفته (24) درصدد سنجش تصویری که رسانه‌ها از زن به دست می‌دهند، برآمده‌اند. بسیاری از یافته‌های این تحقیقات با یکدیگر همخوانی دارد. (25) به طور خلاصه می‌توان گفت تقریباً مسلم شده است که محتوای کلیشه‌ای راجع به جنس زن و مرد باعث می‌شود که بچه‌ها به توصیف نقش زن به شیوه‌های سنتی بپردازند؛ محتوای مغایر کلیشه سازی جنسی به توصیفاتی کمتر سنتی منجر شود؛ همچنین بچه‌ها در هنگام تماشای تلویزیون توجهی خاص به کودکان هم سن خود و کارهایی که برحسب جنسیت خود انجام می‌دهند مبذول می‌دارند و این که هر چه پسران و دختران بیشتر به تماشای تلویزیون بپردازند نگرشها و آرزوهای آنها سنتی‌تر خواهد بود. از این تحقیقات معلوم می‌شود که دختران و پسران - در سطح کلی‌تر، زنان و مردان - تمایل به این دارند که خود را به صورت تصاویری که در رسانه‌ها نمایش داده شده درآورند. برخی تحقیقات انجام شده در مورد آگهی‌ها نشان می‌دهد ممکن است این امر بویژه در ارائه‌ی الگوی رفتاری، قدرتمند و به طرزی نامرئی مخرب باشد. اولاً آگهی‌ها می‌توانند یک سناریو یا «داستان» کامل را که در آن زنان و مردان نقش خود را به صورت طبیعی می‌پذیرند، نشان دهند؛ هرچند که این داستان فشرده و مختصر باشد. نتایج تقسیم بندی جنسی معمولاً حالتی تلویحی دارد و از صراحت برخوردار نیست. ممکن است نتیجه‌ی این امر آن باشد که پیام فروش که صراحت دارد آگاهانه توسط بیننده سبک گرفته شود، ولی تقسیم بندی جنسی که بی‌سر و صدا ارائه شده جذب شخصیت آنها گردد. (26)
بررسی‌های متعددی که با استفاده از روش تحقیقاتی دیگری در کشورهایی مثل برزیل، ونزوئلا، هلند و ژاپن (27) به عمل آمده، حاکی از آن است که زنان واقعاً خود را با موقعیتهای [نمایش داده شده] در رسانه‌ها یکی می‌کنند و در واقع، راه حلهای ارائه شده توسط رسانه‌ها را برای حل مشکلات خود به کار می‌برند. به عنوان مثال معلوم شده است که 50 درصد زنان خانه دار یک جامعه‌ی نمونه‌ی آماری در ونزوئلا بر این باورند که راه حلهای ارائه شده توسط نمایشهای سرگرم کننده‌ای [جامعه] که روزها از رادیو و تلویزیون پخش می‌شود، برگرفته از زندگی واقعی؛ 53 درصد عقیده دارند که راه حل‌های پیشنهادی این نمایش‌ها قادر است آنها را در حل مشکلاتشان یاری دهد؛ 30 درصد اظهار داشتند که فرزندانشان مایل به تقلید از شخصیتهای این گونه برنامه‌ها هستند. در ژاپن 28 درصد زنان خانه دار مورد سنجش اظهار داشتد که مجموعه‌های نمایشی سرگرم کننده تلویزیون را بدان علت تماشا می‌کنند که احساس می‌کنند این برنامه‌ها به مشکلات زندگی واقعی می‌پردازند و آموزش خوبی به شمار می‌روند.
تحقیقات جدیدتر به ویژه در اروپا و نیز تحقیقاتی که در آمریکای لاتین به عمل آمده درصدد تجزیه و تحلیل قدرت مسلکی [=ایدئولوژیک] رسانه‌ها در ایجاد و مشروعیت بخشیدن به نظام مرکزی روشها، معانی و ارزشها در جامعه برآمده است. بیشترین مطالعات انجام شده از این دست، به بررسی جزء به جزء برون داد رسانه‌ها که در تقویت اشکال فعلی قدرت مؤثر دانسته شده پرداخته است. (28) تحقیقاتی که همین اواخر به عمل آمده در تلاش به منظور حل مشکلاتی که از این روش استنباط می‌شود، درصدد برآمده‌اند گونه‌های برون داد رسانه‌ها را به گونه‌های ادراک مخاطبان مرتبط سازند و به عنوان مثال، به این نتیجه رسیده‌اند که زنان و دختران تمایل دارند وجود یک نظم «طبیعی» را در زندگی خود بدیهی بدانند. (29)
گرچه تحقیقات از نوع اخیر هنوز مراحل اولیه‌ی رشد خود را می‌گذرانند و اغلب به صورتی بسیار انتزاعی انجام می‌شوند، می‌توانند در توضیح ارتباط وسیع میان رسانه‌ها و تغییرات اجتماعی، از تحقیقات پیشین که بیشتر بر افراد و تأثیرات گروههای کوچک متمرکز بوده‌اند، مؤثرتر باشند.

تصویر رسانه‌ای زن و واقعیت اجتماعی او
پاسخ متداول کارکنان رسانه‌ها در برابر اعتراضات راجع به جنبه‌های منفی تصویری که رسانه‌ها از زن به دست می‌دهند این است که رسانه‌ها صرفاً به نمایش زندگی به صورتی که هست می‌پردازند، هر چند که ناخوشایند باشد، و به همین علت این تصاویر منعکس کننده‌ی نقش درجه دوم زنان از لحاظ حقوقی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستند. تحقیقات منظم و طولی در مورد رسانه‌ها، برای مقابله با این موضع گیری انگشت شمار است؛ هر چند تحقیقی که اخیراً در سوئد به عمل آمده، پس از مطالعه‌ی مفصل تبلیغات مجلات طی مدتی از 25 سال به این نتیجه رسیده است که تبلیغات، دست کم بازتابی از نظرات محافظه کارانه هستند تا آزاد منشانه؛ و در روشی که از لحاظ فرهنگی ظالمانه است. مشوق همنوایی (30) هستند. (31)
همچنین شواهد زیادی وجود دارد حاکی از آن که رسانه‌ها زنان را به عنوان بخشی از نیروی کار از لحاظ عددی، طبقات سنی و اجتماعی گوناگون در سراسر جهان کمتر از آنچه هستند، نشان می‌دهند. اثبات این نکته که رسانه‌ها تصویر نادرستی از شخصیت، رفتار و نگرش اکثریت زنان به دست می‌دهند دشوارتر است؛ زیرا تحقیقاتی که تاکنون درباره‌ی ادراک اجتماعی و انطباق آن با تصاویر زنان در رسانه‌ها صورت گرفته است ناچیز است. در هر حال، نتایج تحقیقات انجام شده در فیلیپین، آمریکا و کانادا حاکی از آن است که زنان از تصویری که رسانه‌ها از ایشان به دست می‌دهند به شدت ناراضی هستند. (32) در یکی از تحقیقات انجام شده در آمریکا تنها 8 درصد زنان خانه دار گفته‌اند تصویری که از زن در آگهی‌ها نشان داده می‌شود، درست است.
پژوهشی دیگر حاکی از آن است که رسانه‌ها واقعاً به نسبت تغییراتی که دریافت وسیع‌تر اجتماعی - اقتصادی صورت می‌گیرد عکس العمل نشان می‌دهند و این که بخش عمده رسانه‌های گروهی شروع به منعکس کردن یا به پذیرش تنوع بیشتر در تصاویر زنان کرده‌اند (هر چند معمولاً به صورت پذیرش افکاری که متداول شده نه به شکل اکتشاف فعالانه تصاویر جایگزین).
به عنوان مثال، در پژوهشی که اخیراً در ژاپن (33) انجام شده،‌ تا حدودی کندی واکنش نسبت به تغییر جریانهای اجتماعی در تازه‌ترین محصولات رسانه‌ها، و موافقتی محدود با امکان اعطای نقشهای خارج از حوزه‌های شدیداً سنتی خانه و خانواده به زنان، در جامعه‌ای که بیش از همه‌ی جوامع دیگر پدرسالارانه است، مشاهده شده است. ژاپن حتی پخش یک بخش خبری تلویزیونی مخصوص زنان را آغاز کرده که زنان، خود مدیریت آن را بر عهده دارند. با این حال، همان طور که آن لگار در مطالعه‌ی برنامه‌ی پرسابقه‌ی کانادایی به نام «زن امروز» (Femme d'aujourd'hui) (34) می‌گوید، ادامه حیات چنین برنامه‌هایی به هیچ عنوان تضمین شده نیست. در مورد برنامه‌ی فوق، ادامه‌ی پخش آن در نتیجه‌ی تلاش مداوم تولید کننده و بینندگان برنامه - که در برابر تهدیدهای مداوم مدیران از آن دفاع کردند - امکان پذیر گردید. دست اندرکاران برنامه‌ی تلویزیونی استرالیایی «Ready or Not Show و Coming Out» برنامه‌ای هفتگی که تولید آن از سال 1975 توسط یک تعاونی زنان در ABC شروع شده، نیز در برابر فشار مداوم مدیران مجبور به شرکت در مبارزه‌ای مشابه بوده‌اند.
خارج از جریان اصلی مسلط، (35) نشانه‌هایی از رشد گروهی فعالی از فیلم سازان طرفدار زنان در برخی کشورها و توسعه‌ی شدید مطبوعاتی از این دست در تمام نقاط جهان پدیدار شده است. دامنه‌ی این توسعه گسترده است. به عنوان مثال، مجله Viva در کنیا که در سال 1974 به عنوان یک مجله‌ی سنتی زنان آغاز به کار کرد با تغییراتی در سرمقاله‌های خود به صورت یک مجله طرفدار حقوق زنان درآمده است. این مجله که هنوز به طور تجاری پشتیبانی می‌شود، رعایت سلیقه‌ی سنتی زنان طبقه‌ی متوسط کنیا را با سیاست انتشار منظم مقالاتی جامع در مورد مسائلی چون فحشا، کنترل زاد و ولد، ختنه‌ی زنان، تعدد زوجات و آموزش مسائل جنسی درهم آمیخته است. مجلات پر خواننده‌ی مربوط به زنان مثل Ms در آمریکا (تأسیس 1973، شمارگان نیم میلیون)، Emma در آلمان (تأسیس 1977، شمارگان 300000) چنان خوانندگان فراوانی به دست آورده‌اند که می‌توان آنها را جزء رسانه‌های گروهی دانست؛ گرچه به این خاطر مورد انتقاد قرار گرفته‌اند که نوع طرفداری آنان از زن کاسبکارانه است. مجلات دیگر مثل Spare Rib در انگلستان Ideal Woman در غنا، Courage در آلمان، یا مجله سنگالی Famille et Developpement که در سالهای نخست یا میانی دهه‌ی 1970 تأسیس شد، اکثراً شمارگانی حدود 20000 دارند (گرچه شمارگان Courage 65000 است) و به این قانعند که حقایق تلخ را نشان دهند. برای آنها آرمان مهم‌تر از جذابیت اقتصادی است.
این مجلات که صرفاً براساس همکاری داوطلبانه و یا با پشتیبانی بنیادها اداره می‌شوند،‌ به مسائل جدی می‌پردازند و قادرند نه تنها بر مخاطبان نسبتاً معدود خود تأثیر گذارند، بلکه به شکل گیری سیاستهای مؤثر بر زندگی زنان نیز کمک کنند. به عنوان مثال، گفته می‌شود که مجله‌ی Ideal Woman نقش مهمی در تشکیل یک کمیته دولتی جهت تجدیدنظر در قوانین جانشینی داشته است. مجلاتی مثل Manushi هند یا Feminist ژاپن که اخیراً تأسیس شده‌اند و آشکارا طرفدار حقوق زنانند، همین وضع را دارند. در حال حاضرع بیشتر کشورهای دارای بازار کاملاً گسترده‌ی رسانه‌ای، دست کم از چند مجله و روزنامه‌ی کوچک طرفدار حقوق زن پشتیبانی می‌کنند. آلمان فدرال و انگلستان، دست کم بیست مجله و روزنامه‌ی طرفدار حقوق زنان دارند و در آمریکا تعداد این قبیل مجلات و روزنامه‌ها سر به صدها می‌زند. گسترش و موفقیت این نوع انتشارات به طور قطع به معنای افزایش تعداد مخاطبانی است که به بحث جدی درباره‌ی واقعیت زندگی زنان علاقه مندند.
رشد برنامه‌های رادیو و تلویزیون و افزایش صفحات روزنامه‌ها و مجلات برای زنان، در بسیاری از کشورها شدید بوده است. با این حال، این اقدامات اغلب بدان علت که تنها در حاشیه قرار گرفتن زنان را مورد تأکید قرار می‌دهند، مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. در هر حال، باید اعتراف کرد که رسانه‌هایی از این دست، در مجزا ساختن زنان به منظور توجه خاص به آنها، وجود برخی مسائل خاص نیازمند حل شدن را مشخص کرده‌اند. نفس حساسیت زنان و بحثهای رسانه‌ها نشانگر تأثیر وجودی این رسانه‌هاست. تلاشی که در حال حاضر جهت حل موفقیت آمیز مشکل وحدت علایق زنان و مردان در رسانه‌ها و از طریق رسانه‌ها با تمرکز بر نیازهای زنان صورت می‌گیرد، مرحله‌ای غیر قابل اجتناب، هر چند لزوماً موقتی، در تلاش به منظور یافتن موازنه‌ای تازه است. با وجود این، مشکلات همچنان بزرگند.
یکی از ناراحت کننده‌ترین تحولات در برخی از کشورها شدت بهره برداری یا سوء استفاده‌ی مدیران از عقاید و علایق جنبش زنان در جهت اهداف خود است. به عنوان مثال، در سال 1979 در همایشی در بریتانیا یکی از تولید کنندگان از علاقه‌ی همکاران مرد خود به شرکت در «صنعت رشد جدید» که توسط برنامه‌های زنان ایجاد شده، صحبت به میان آورد. (36) در ایالات متحد، یک نویسنده‌ی تلویزیونی - که به عنوان بخشی از مطالعه راجع به برنامه‌هایی که برای پخش از شبکه در سال 1978 تدارک دیده شده بود، مورد مصاحبه قرار گرفته بود. اظهار داشت «اکنون زمان نمایش زنان در تلویزیون است»؛ و این که آنچه شبکه‌ها کم دارند دخترانی خوش قیافه و با استعداد است «که به سمت دوربین تلویزیون بدوند». (37) همیشه رسانه‌های گروهی به مد و گرایشها توجه داشته‌اند. مسئله‌ای که در آینده وجود خواهد داشت حصول اطمینان از آن است که با علایق زنان به صورت یک مد گذرا رفتار نشود و سازمانها با فشار خود آن را به صورت نشانه‌هایی از مسائل جداگانه‌ای که به منظور آرام کردن زنان شاغل در رسانه‌ها و نیز زنانی که در میان مخاطبان حاضرند طراحی شده، در نیاورند.

پی‌نوشت‌ها:

1. مؤسسه‌ی تکنولوژی آموزش دانشگاه آزاد انگلستان
2. United Stales Commission on Civil Rights. Window Dressing on the Set: An Update, Washington. D.C. U.S. Commission Civil Rights, 1979.
3. Jerzy Toeplitz, Women's Employment in Audio-visual Media Professions, Paris. Unesco. 1978 (mimeo).
4. Canadian Broadcasting Corporation (CBC). Women in the CBC. Report of the CBC Task Force on the Status of Women, Ottawa, CBC, 1975.
5. Yoko Nuita. The Impact of Audio-visual Media on Socio-cultural Behaviour of Women in Japan, Paris. Unesco. 1979 (mimeo).
6. Sveriges Radio. Saklighet, Opartishket... Jamstalldhet? Slutrapportfran Sveriges Radios Jamstalldhetsprojekl, Stockholm. Sveriges Radio, 1978. Chong Wong Soon. 'Access to Education and Employment in Mass Communications in Singapore', in Timothy Lu and Leonard Chu (eds.). Women and Media in Asia, Hong Kong. Chinese University of Hong Kong, 1977.
7. Association of Cinematograph. Television and Allied Technicians (ACTT). Rattems of Discrimination against Women in the Film and Television, London ACTT, 1975.
8. Joan Harms. Yleisradion Selonteko Yk: N Kamainvalisen Raisten Vuosikyrmen Suomen Ohjelmaan, Helsinki. Finnish Broadcasting Company,1978 (mimeo).
9. Diane Ying. ‘Access to Education and Employment in Mass Media for Women in the Republic of China', in Yu and Chu. op. cit.
10. dead-end
11. media output
12. Shayne Merritt and Harriet Gross, 'Women's Page/Life Style Editors: Does Sex make a Difference?', Journalism Quarterly, Vol. 55, 1978.
13. Jack Orwant and Muriel Cantor, 'How Sex Stereotyping Affects News Preferences', Journalism Quarterly, Vol. 54, 1977.
14. fotonovela
15. Flora, op. cit.
16. Les Brown, Television: The Business Behind the Bow, New York, Basic Books, 1971.
17. Jeremy Tunstall, Journalists at Work, London, Constable, 1971.
18. Muriel Cantor, The Hollywood TV Producer, New York, Basic Books, 1971.
19. Gaye Tuchman, 'Women's Depiction by the Mass Media'; Sign, Vol. 4, No. 3.1979. pp. 528 -42.
20. Task Force on Women and Advertising, op. cit.
21. Eleanor Maccoby and Carol Jackin, The Psychology of Sex Differences, Stanford, Calif., Stanford University Press, 1974.
22. Lesley Albertson and Terrence Cutler. Delphi and the Image of the Future*. Futures. October 1976. pp. 397-404.
23. evidence
24. Pamela Cheles-Miller, ‘Reactions to Marital Roles in Commercials’ Journal of Advertising Research, Vol. 15. No. 4. pp. 45-9. Courtney and Whipple, op. cit. Suzanne Pingrec and Robert Hawkins. American Programs on Australian Television: The Cultivation Effect in Australia, Madison. University of Wisconsin. 1979 (mimeo).
25. Tuchman. op. cit.
26. V'irginia Brown. The Effect of TV Commercials on Women’s Achievement Aspirations. University of Delaware. 1979 (mimeo).
27. Josfi Marques dc Melo. ‘Las telenovelas cm Sao Paulo; estudio do publico receptor-. Comttnigdo social; teoria e pesquisa. 2nd ed.. Brazil. Vozes. 1971, pp. 247-54. Marta Colomina de Rivera. El huesped alienante: un estudio sobre audiencia y efectos de las radio-telenovelas en Venezuela, Maracaibo. Centro Audio-Visual, 1968. Marsha Berman el al.. De Waardering van vrouwen voor vrouwenfilms,University of Amsterdam. 1977 (mimeo). Toshiko Miyazaki. Housewives and Daytime Serials, Universituy of Leiden. 1987 (mimeo).
28. T M. Quiroz and B. E. Larrain, Imogen de la mujer que proyectan los medios de comunicacidn de masas en Costa Rica, University of Costa Rica. 1978. Helen Butcher et al.. Images of Women in the Media, Centre for Contemporary Studies. University of Birmingham. 1974 (Occasional Paper. NO. 32).
29. Angela McRobbie. Working Class Girls and the Culture of Femininity’, in Women's Studies Group. Centre for Contemporaty Cultural Studies (eds.). Women Take Issue. London, Hutchinson. 1978.
30. conformity
31. Andren and Nowak, op. cit.
32. National Commission on the Role of Filipino Women, op. cit.
33. Nuita, op. cit.
34. Anne Legare, L'impact des moyens de Communication de masse dans le domaine de l'audiovisuel sur le comportment socioculturel des femmes: le cas de l'emission l'emission 'Femme d'aujourdhui', Paris, Unesco, 1979 (mimeo).
35. mainstream
36. Penny Valentine,'Women in TV - Feminists in Control?', Time Out, No. 473, May 1979.
37. Ellen Farley and William Knoedelseder, Rub-a, Dub-Dub, Three Networks in a Tub; The Future is Now in TV's Titillation Sweepatakes', Washington Post, 19 February 1978.

منبع مقاله :
صنايع فرهنگي مانعي بر سر راه آينده‌ي فرهنگ، (1380) گردآوری یونسکو، ترجمه مهرداد وحدتي، تهران: مؤسسه‌ي پژوهشي نگاه معاصر، چاپ دوم